loading...
تی شایگان
آخرین ارسال های انجمن
کوروش بازدید : 88 جمعه 17 آبان 1392 نظرات (0)


روزی به رسول خدا صلّی الله علیه و آله خبر دادند که جوانی از مسلمانان در بستر مرگ افتاده است. پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله به بالین او آمد ، دید در حال جان دادن است ، به او فرمودند: بگو «لا اِله اِلاّ الله»، زبان آن جوان لال شد و نتوانست این ذکر را بگوید.

پیامبر صلّی الله علیه و آله به بانویی که بالای سر آن جوان نشسته بود فرمود: « آیا این جوان مادر دارد؟ »

بانو عرض کرد: « من مادرش هستم. »

پیامبر صلّی الله علیه و آله فرمودند: « آیا تو از این پسرت خشمناک و ناراضی هستی؟ »

بانو گفت: « آری و اکنون شش سال است که با او سخن نگفته‌ام. »

پیامبر صلّی الله علیه و آله شفاعت کرده و به آن بانو فرمودند: « از پسرت راضی شو! »،

آن بانو گفت: «رَضِیَ اللهُ عَنهُ بِرِضَاکَ یَا رَسُول اللهِ؛ [به خاطر رضایت تو ای رسول خدا ، خداوند از او راضی شود.»] وقتی که بانو این سخن را که از رضایت خودش حکایت میکرد، گفت، زبان آن جوان باز شد، آنگاه پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله به او فرمودند: « اکنون چه می‌بینی؟ »

جوان گفت: « مرد سیاه چهره و زشت قیافه‌ای را که لباس چرکین در تن دارد و بوی متعفّن و بسیار بد می‌دهد نزدم آمده و گلو و راه نفس مرا گرفته است. »

پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم فرموند: « این ذکر را بگو:

یَا مَنْ‏ یَقْبَلُ‏ الْیَسِیرَ وَ یَعْفُو عَنِ الْکَثِیرِ اقْبَلْ مِنِّی الْیَسِیرَ وَ اعْفُ عَنِّی الْکَثِیرَ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَفُوُّ الْغَفُور
ای کسی که اطاعت کم را می‌پذیری، و از گناه زیاد می‌گذری، اطاعت کم مرا بپذیر، و از گناه بسیار من بگذر، چرا که تو آمرزنده مهربان هستی. »

جوان، این کلمات را گفت، آن گاه پیامبر صلّی الله علیه و آله به او فرموند: « اکنون چه می‌بینی؟ »

او گفت: « مردی سفید روی با لباس تمیز و خوشبو نزد من آمده است، آن سیاه چهره زشت روی، پشت کرده و می‌خواهد از نزد من برود. »

رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمودند: « این کلمات را تکرار کن. »

او آن کلمات را تکرار کرد.

پیامبر صلّی الله علیه و آله مجدداً فرمودند: « ای جوان، اکنون چه می‌بینی؟ »

جوان گفت: « آن شخص سیاهِ زشت چهره رفت و دیگر او را نمی‌بینم، اکنون این شخص سفید و نورانی در نزد من است»؛ آن گاه در همین حال آن جوان در لحظات آخر گفت: «آن دو مرد سیاه رفتند، اکنون دو شخص سفید روی آمده‌اند تا جانم را بگیرند ». این را گفت و از دنیا رفت…
منبع: امالی شیخ مفید، ص۲۸۷

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    از این سایت راضی هستید؟
    چطور با این سایت آشنا شده اید؟
    پسر بیشتر هست یا دختر؟؟
    نظر شما درباره تی شایگان ( نویسنده و مدیر سایت ) چیست؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 136
  • کل نظرات : 26
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 37
  • آی پی امروز : 14
  • آی پی دیروز : 2
  • بازدید امروز : 108
  • باردید دیروز : 3
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 147
  • بازدید ماه : 413
  • بازدید سال : 1,246
  • بازدید کلی : 227,106